نقش حقوق در كارآمدى خانواده از ديدگاه اسلام (1)


 

نويسنده: محمدمهدى صفورايى پاريزى *




 

چكيده
 

پژوهش حاضر با هدف شناسايى حقوق اعضاى خانواده بر اساس منابع دين اسلام و نقش و تأثير آنها در كارآمدى خانواده انجام شده است. بدين منظور، با استفاده از روش توصيفى ـ تحليلى، آيات و روايات مربوط به خانواده استخراج و ارائه گرديده‏اند.
نتايج پژوهش نشان مى‏دهد كه منابع دينى براى هريك از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر)، حقوقى را وضع، و در مقابل اين حقوق، وظايفى نيز براى طرف مقابل معين كرده است. بر اساس منابع دينى، رعايت حق و انجام وظيفه در كنار هم است كه تأمين‏كننده كارآمدى خانواده مى‏باشد.
کليد واژه ها: خانواده، حقوق، كارآمدى، فرزند، زن، شوهر، والدين، اسلام.

مقدّمه
 

خانواده كه ريشه سلسله بشريت بر آن استوار است، بدون استحكام، آرامش، پويايى و كارآمدى استوار نمى‏گردد. يكى از عوامل استحكام، آرامش و كارآمدى خانواده رعايت حقوق اعضاى خانواده توسط يكديگر است. دقت و توجه به حقوق باعث شناخت بهتر آنها و برطرف كردن نواقص است.
يكى از راه هاي پيش‏گيرى از به سردى گراييدن و حتى فروپاشى خانواده و روابط خانوادگى و در عوض كارآمدى خانواده، آشنايى با حقوق، وظايف و شفافيت حدود و انتظارات الزامى و غيرالزامى هريك از زوجين است. يعنى اگر زن و شوهر از ابتدا نسبت به حقوق يكديگر و فرزندان خود آشنايى كامل داشته باشند و حدود انتظارات خود را بر مبناى اين شناخت قرار دهند، كارآمدى خانواده بيشتر تأمين خواهد شد؛ زيرا بسيارى از ناسازگارى‏هايى كه كارآمدى خانواده را به خطر مى‏اندازد و استحكام آن را سست مى‏كند، ريشه در رعايت نكردن حقوق و قدرناشناسى هريك از زوجين نسبت به يكديگر دارد. براى مثال، يكى از حقوقى كه براى زن در نظر گرفته شده، عدم الزام او به انجام كارهاى خانه است؛ يعنى شوهر نمى‏تواند او را مجبور كند كه كارهاى خانه را انجام دهد. البته اين بدين معنا نيست كه بخواهيم تمام بار زندگى را بر دوش مرد بگذاريم و او را وادار كنيم علاوه بر مخارج عادى زندگى مخارج جديدى نيز متحمل شود و يا بخشى از وقت خود را به انجام كارهاى درون خانه اختصاص دهد. مى‏خواهيم مردانى را كه به خاطر كارهاى بيرون از خانه بر همسران خود منت مى‏نهند و كار آنها را در داخل خانه بى‏ارزش مى‏پندارند به اين نكته توجه دهيم كه آنچه همسر در خانه انجام داده است، از باب وظيفه نيست، بلكه بر اساس فضيلت و لطف است. اگر مرد با اين نكته آشنا باشد كه كار در منزل وظيفه زن نيست، از زحمت هاي طاقت‏فرساى همسر خود در خانه قدردانى مى‏كند، كوتاهى را با ديده اغماض مى‏نگرد و براى رفع نواقص، خود نيز دست به كار مى‏شود. بر چنين فضايى، دوستى، مهر و همكارى حاكم مى‏شود و اعضاى خانواده با آرامش و علاقه كارها را انجام مى‏دهند و خانواده‏اى كارآمد شكل مى‏گيرد. آن‏گاه كه اعضاى خانواده با حقوق و وظايف خود آشنا باشند، بازخوردهاى مطلوب ترى خواهند داشت. بازخوردها(1) در روان شناسي اجتماعى از چنان اهميتى برخوردارند كه برخى صاحب‏نظران، روان شناسي اجتماعى را تنها مطالعه بازخوردها مى‏دانند.(2)
در مكتب غنى اسلام، مسئله حقوق متقابل انسان‏ها و به ويژه حقوق متقابل اعضاى خانواده مورد توجه جدى قرار گرفته است و براى آن در تمامى مراحل و تمام اعضا كه شامل شوهر، همسر و فرزندان مى‏شود، قوانين لازم وضع شده است. درباره اداى حق مؤمنان، در متون دينى آمده است: خداوند به چيزى برتر از اداى حق مؤمن عبادت نشده است؛(3) يعنى اينكه رعايت حقوق نه تنها عامل استحكام و كارآمدى خانواده است، بلكه خداوند در مقابل انجام وظايف و رعايت حقوق به انسان‏ها پاداش مى‏دهد و آن را جزء عبادات مى‏شمارد.
بررسى نتايج پژوهش‏هايى كه در زمينه خانواده در مراكز علمى ـ پژوهشى انجام شده است، نشان مى‏دهد كه بيشتر پژوهش‏ها به بررسى موضوع اثربخشى رعايت حقوق در رضايت زناشويى و يا رضامندى خانوادگى پرداخته‏اند. بسيارى از اين پژوهش‏ها يا از منابع دينى بى‏بهره‏اند و يا اگر بر اساس منابع دينى انجام شده باشند، از تحليل روان‏شناختى برخوردار نيستند. مهم ترين ويژگى اين پژوهش معرفى و بررسى نقش و تأثير رعايت حقوق يكديگر در كارآمدى خانواده بر اساس منابع دينى و با تحليل روان شناختي مى‏باشد.

تعاريف
 

حق: در زمينه تعريف «حق» فلاسفه حقوق، حقوق‏دانان، جامعه‏شناسان و ديگر محققانى كه درصدد تعريف حقوق بوده‏اند، مطالعات و تحقيقات فراوانى انجام داده‏اند. اصوليان و فقهاى شيعه نيز بحث هاي عميق و فراوانى در اين زمينه داشته‏اند. لكن در بحث شاخص حقوقى خانواده كارآمد، تعريف زير بيشتر با بحث تناسب دارد: «حق امرى اعتبارى است كه براى كسى (له) بر ديگرى (عليه) وضع مى‏شود.»(4) اين حق ممكن است ريشه واقعى داشته و يا نداشته باشد؛ يعنى در مفهوم آن وجود يا عدم ريشه واقعى ملحوظ نيست.(5)
حق لوازمى دارد كه يكى از آشكارترين آنها بهره‏ورى است؛ كسى كه نسبت به چيزى يا كسى حق دارد، مى‏تواند از متعلق حق خود بهره‏ور شود و نفعى ببرد. اختصاص و امتياز نيز از لوازم حقند؛ چون نفعى كه صاحب حق از متعلق حق خود مى‏برد مانع از آن مى‏شود كه ديگران آن بهره را ببرند. مى‏توان گفت: نفع مذكور به ذى‏حق اختصاص دارد و چون ديگران از اين بهره‏ورى ممنوع‏اند و حق به سود ذى‏حق بر آنان است، از اين‏رو، حق نوعى امتياز براى ذى‏حق ايجاد كرده است.(6)
خانواده: صاحب‏نظران تعريف هاي متعددى براى خانواده ارائه كرده‏اند. هر تعريف به بعدى از خانواده توجه داشته است. مى‏توان خانواده را با توجه به ويژگى هاي اساسى آن تعريف كرد.
خانواده از عمومى ترين سازمان هاي اجتماعى است كه بر اساس ازدواج بين يك مرد و يك زن شكل مى‏گيرد. در آن، مناسبات خونى يا اسناد يافته به چشم مى‏خورد. معمولاً داراى نوعى اشتراك مكانى است و كاركردهاى گوناگون ‏شخصى، جسمانى، اقتصادى ‏و تربيتى ‏را بر عهده ‏دارد.(7)
خانواده كارآمد: خانواده كارآمد، خانواده‏اى است كه با پايبندى اعضاى آن به اعتقادات دينى و رعايت حقوق و اخلاق اسلامى، زمينه كشف و پرورش قابليت‏ها و توانايى هاي آنان را در ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى فراهم كند.(8)

تفاوت اخلاق و حقوق
 

هرچند اخلاق و حقوق در مواردى همپوشى دارند، اما تفاوت هاي اساسى نيز بين اين دو حيطه وجود دارد. در ذيل، به برخى از اين تفاوت‏ها اشاره مى‏شود:
الف. احكام حقوقى تنها براى تنظيم روابط رفتار اجتماعى انسان در زندگى دنيوى است، در صورتى كه احكام اخلاقى فوق هدف حقوقى آن است و منحصر به اهداف دنيوى نمى‏شود.
ب. احكام حقوقى ضامن اجرايى بيرونى دارد، اما احكام اخلاقى داراى ضامن درونى است.
ج. بايدها و نبايدهاى اخلاقى، كلى، ثابت و جاودانى‏اند، برخلاف بايدها و نبايدهاى حقوقى كه كم‏وبيش دست‏خوش تغيير و دگرگونى مى‏شوند.(9)

حق و تكليف
 

حق و تكليف دو مفهوم متقابل و دو روى يك سكه‏اند. وقتى شوهر حق دارد همسر خود را از اشتغال به كار ممنوع كند، پس زن تكليف دارد كه از اشتغال به كار امتناع كند. در نتيجه، حقوق و تكاليفى كه در رفتارهاى اجتماعى انسان‏ها و در ارتباطات متقابل آنها مصداق مى‏يابند، جعل متقابل دارند و وضع هريك مستلزم وضع ديگرى است؛ يعنى هر جا حقى جعل شود حتما تكليفى نيز به دنبال دارد و هر جا تكليفى بر عهده شخصى گذاشته مى‏شود حتما براى رعايت حقى بوده است.(10)

حقوق و تكاليف الزامى و غيرالزامى
 

برخى از حقوق و تكاليفى كه از ديدگاه منابع دينى در جامعه و كانون خانواده براى اعضا در نظر گرفته شده است، الزامى و غيرقابل تخلف هستند و هريك از اعضا در مقابل حقوقى كه برايشان وضع شده است حق دارند از من عليه الحق بازخواست كنند و نيز لازم است انجام تكليف را به صورت قطعى و تخلف‏ناپذير تقاضا نمايند؛ چراكه براى تخلف از رعايت حق و انجام تكليف مجازات تعيين شده است. اما دسته‏اى ديگر از حقوق وجود دارند كه الزامى نيستند و ترك تكليف و رعايت نكردن حق بازخواست و مجازاتى را به دنبال ندارد. البته هر دو دسته حق و تكليف در جهت دست‏يابى به خانواده‏اى كارآمد وضع شده است. اما از لحاظ شرعى و براساس منابع دينى، دسته اول با عنوان حقوق واجب معرفى شده‏اند و دسته دوم جزء مستحبات و گاهى مباح به شمار مى‏آيند.
براى رعايت هر دو دسته حقوق از جانب خداوند پاداش و اجر اخروى در نظر گرفته شده است، اما در صورتى كه حقوق واجب ترك شود و عضوى از اعضاى خانواده تكليف الزامى خود را انجام ندهد علاوه بر مجازات قانونى و مدنى، خداوند فرد را عذاب خواهد كرد، اما در مورد بخش دوم (حقوق و تكاليف غيرالزامى) ترك اين وظايف عذابى را به دنبال نخواهد داشت. ناگفته نماند كه هريك از حقوق غيرالزامى داراى پشتوانه الزام اخلاقى است؛ زيرا كارآمدى كانون خانواده را تنها براساس الزام و قانون نمى‏توان تضمين كرد؛ چراكه در اين صورت اين سازمان به سازمانى خشك و بى‏روح و بدون عاطفه و اخلاق و بدون استحكام تبديل خواهد شد و استوار و پايدار نخواهد ماند.
خانواده تنها يك سازمان حقوقى نيست كه قانون بتواند نظم را در آن ايجاد كند، بلكه سازمانى است كه هم نيازمند قواعد حقوقى است و هم اخلاقى. در اين اختلاط نيز غلبه با اخلاق است؛ زيرا نه تنها بيشتر قوانين مربوط به آن ضمانت اجراى مؤثر ندارد، بلكه آنچه هست از اخلاق مذهبى و اجتماعى ناشى شده و در مقرّرات و قانون نفوذ كرده است.
در تمام جوامع خانواده نماينده و مظهر اخلاق عمومى است و آنچه در خانواده بايد به وجود آيد عشق و مهربانى، حسن نيت و اعتماد متقابل است، و هيچ نيرويى جز اخلاق و ايمان نمى‏تواند بر اين عواطف حكومت كند. الزام به تأمين معاش خانواده و تربيت فرزندان و تكليف زن و فرزندان نسبت به خوش‏رويى با مرد و اطاعت از او، از قواعد اخلاقى است كه حقوق به عاريت گرفته است.
در مواردى كه حقوق دستورهاى كلى مى‏دهد و تكاليف عام و مجملى را مقرر مى‏دارد، مصداق هاي آن نوعى الزام اخلاقى است. براى مثال، در مواد 1103 و 1104 قانون مدنى جمهورى اسلامى ايران، زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند و بايد در تشييد مبانى خانواده و تربيت اولاد خود همكارى كنن، و بر طبق ماده 1177 فرزند بايد مطيع ابوين خود بوده و در هر سنى به آنها احترام بگذارد. ولى آيا تكليف زن را در پرستارى از شوهر بيمار خود، يا الزام مرد را در رساندن فرزندانش به مدرسه، مى‏توان تنها الزام حقوقى دانست؟ بدون شك، انجام اين كارها لازمه حسن معاشرت و همكارى زن و شوهر در تربيت اولاد است، اما براى الزام به هريك از آنها نمى‏توان در دادگاه اقامه دعوى كرد، و قانون براى تخلف از يكايك امور جزئى كيفر خاص معين نمى‏كند. در اين‏گونه امور، جنبه اخلاقى بر آثار حقوقى آنها غلبه دارد. پس در خانواده نمى‏توان حقوق و اخلاق را از هم جدا ساخت و مرز بين قواعد آن دو را به دقت رسم كرد.(11)
بدين ترتيب، براساس تقسيم‏بندى حقوق به الزامى و غيرالزامى و بدون توجه به پشتوانه اخلاقى آن، مى‏توان حقوق اعضاى خانواده را به شرح زير تقسيم كرد:
1. حقوق زن و تكاليف الزامى شوهر؛
2. حقوق شوهر و تكاليف الزامى زن؛
3. حقوق زن و تكاليف غيرالزامى شوهر؛
4. حقوق شوهر و تكاليف غيرالزامى زن؛
5. حقوق فرزندان و تكاليف الزامى پدر؛
6. حقوق فرزندان و تكاليف الزامى مادر؛
7. حقوق فرزندان و تكاليف غيرالزامى پدر؛
8. حقوق فرزندان و تكاليف غيرالزامى مادر؛
9. حقوق والدين و تكاليف الزامى فرزندان؛
10. حقوق والدين و تكاليف غيرالزامى فرزندان.
اما بر اساس آنچه گفته شد، اگر اعضاى خانواده با اختيار خود حقوق يكديگر را رعايت نكنند، نمى‏توان با الزام آنان به رعايت حقوق الزامى به كارآمدى دست يافت، تا چه رسد به حقوق غيرالزامى كه هيچ پشتوانه قانونى ندارد و فرد به آسانى مى‏تواند رعايت آنها را زير پا بگذارد. به همين دليل، در بحث تقسيم‏بندى بهتر آن است كه حقوق را به چهار دسته حقوق زن، حقوق شوهر، حقوق فرزندان، و حقوق والدين تقسيم كنيم. كارآمدى خانواده تنها مستلزم رعايت حقوق است و به هر ميزان كه حقوق اعم از الزامى و غيرالزامى رعايت شود بر كارآمدى آن افزوده خواهد شد.

پي نوشت ها :
 

*استاديار جامعه‏المصطفى العالميه.
1ـ بازخورد attitudes كه از طريق آموزش هاي اجتماعى تحقق مى‏يابد، تركيبى از باورها و گرايش‏ها يا احساسات مساعد و نامساعدى است كه به آمادگى و تمايل فرد براى نشان دادن واكنش به شيوه‏اى نسبتا ثابت به اشيا، اشخاص و رويدادهاى خاص مى‏انجامد. اين تعريف شامل يك عنصر شناختى و يك عنصر احساسى و يك تمايل به عمل است. عنصر شناختى شامل اعتقاد و باور درباره شى‏ء است و عنصر احساسى يا عاطفى معمولاً نوعى احساس عاطفى است كه با باورهاى انسان پيوند دارد و تمايل به عمل به آمادگى براى پاسخ‏گويى به شيوه خاص اطلاق مى‏شود.
2ـ ابوالقاسم باقريان، بازخورد طلاب و دانشجويان نسبت به حقوق زن در اسلام، ص 2.
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 243.
4ـ در اين تعريف سه عنصر وجود دارد: 1. كسى كه حق براى اوست من له الحق؛ 2. كسى كه حق بر اوست (من عليه الحق)؛ 3. آنچه متعلق حق است.
5ـ محمدتقى مصباح، حقوق و سياست در قرآن، ج 1، ص 29.
6ـ همان، ص 31.
7ـ محمدرضا سالارى‏فر، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، ص13.
8ـ كارآمد يعنى آنكه كارها را به نيكويى انجام دهد و كاردان باشد. على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا معناى اصطلاحى كارآمد در مباحث خانواده، تقريبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان يك نظام پويا، زنده و در حال تغيير و رشد نيز با همين صفت وصف مى‏شود. كارآمد براى تشخيص فرايند عملكرد خانواده بهنجار به كار مى‏رود.
9ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 61.
10ـ همو، حقوق و سياست در قرآن، ج 1، ص 33.
11ـ ناصر كاتوزيان، مبانى حقوق عمومى، ص 145.
 

منبع: نشريه معرفت شماره 154